فیلم متری شیش و نیم
جبر که میاید پا را به زمین گره میزند , دیده را از دیدن محروم مینماید , گوش را از شنیدن آواها میزداید , و دست را از یازیدن بلندیها کوتاه میکند . ولی خیر میتوان از دل هوس شنیدن سرود رنگی زندگانی را زدود و خیر جرقهی روشن بازدید را خاموش کرد . دست که کوتاه بشود گاه برسرعت قدمها افزوده میگردد و پا که بایستد هوس پروازش سرکشی مینماید . قدمهای ناتوان در تمنای پیش رفتن و دستان خالی حاجتمند در داشتن نداشتههاست . خیر میگردد تمنایش را با جبر محرومیت محروم و خیر آرزوی تصاحب بهترینهایش را چهار میخ میخکوب کرد . نبردی دارااست بشر به وسعت معاش که درپی آنگاه صعود بوده است و گاه سقوط .
بازدید : 340
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 20:10